امیرحسین امیرحسین ، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 3 روز سن داره

امیرحسین

بدون عنوان

امروز اولین و آخرین امتحان بابایی تمام شد.  دو هفته جو سنگین و استرس به پایان اومد. دیگه از موقعی که بابا اومده گفتم امیرحسین تحویل شما! دیگه عوض کردن و سرگرم کردنت با باباست. اما اتفاقاتی که در آستانه پایان چهارماهگی در این ماه افتاده: غلت خوردن: که البته پس از تشویقهای ما دوشنبه اتفاق افتاد و تو یک روز چهار بار غلت خوردی. من از ذوقم به بابا که سر کلاس هم بود زنگ زدم و گفتم! البته دیگه خیلی تمایلی به غلت زدن نشان ندادی! خیلی عجله ای نداری! ما هم خیلی عجله نداریم با چهار دست و پا رفتنت خونه را به هم بزنی! پوف کردن: با دهنت صدا در میاری و آب دهنشو پوف میکنه. بعضی وقتها تند تند و پشت سر هم اینکارو میکنی. معلومه خیلی کیف میکنی. خوردن...
11 بهمن 1391

صندلی ماشین

از یک هفته پیش بابا دوباره صندلی ماشین را آورده و امیرحسین را داخل اون می نشونیم. ظاهرا خوشش میاد و مدام با دوتا دستش روی دستش میزنه. برای تغییر حالتش که مدام خوابیده نباشه خوبه. این چند روز مادری سرمای سختی خورده. امیرحسین نمیره خونه اونها. پدربزرگ هماحتیاط میکنه و امیرحسین را بغل نمیکنه. بلکه میاد توی راهرو دم در واحد ما و امیرحسین را از دور نگاه میکنه و قربون صدقش میره. امیرحسین هم کلی ذوق میکنه و میخنده!   امروز وقتی بابا از سرکار اومد با امیرحسین بازی کرد و بعدش گذاشتش توی صندلی. داشتیم با هم صحبت میکردیم دیدم که آروم چشمای امیرحسین سنگین شد و خوابش برد!! بابا بردش تو تختش گذاشت! ...
7 بهمن 1391

عکس بابا و مامان

+میخوام عکس خودمو با امیرحسین بذارم تو سایت! *نذار اینجوری شناخته میشیم. بقیه رو ببین چراغ خاموش وبلاگ مینویسن! +خوب شناخته بشیم مگه چی میشه؟ * خوب ناشناس باشیم راحتتر مطلب مینویسیم! +حالا تو خیابون یکی منو میبینه میگه اِ بابای امیرحسین؟!!!  یعنی مکالمه هر روز من و آقای همسر بود! بالاخره امروز من تسلیم شدم و شاهدش عکس مونه که تو ادامه مطلب اومده! +:آقای همسر،*:خانم مامان پی نوشت: سرکاری نیستا،عکسمونه! ما مثل بعضی ها نیستم که! خودش میدونه!! امیرحسین تو خونه پیش مامانمه. خاله پشت دوربینه! ...
7 بهمن 1391

راه...

ذهنم بایگانی خاطرات و ماجراهای گوناگون از بچه هایی است که یک زمان معلمشان بودم و هستم. بارها برای خودم مرورشان می کنم و درسها و نکته هایش را به خودم تذکر میدهم. دوست داشتم آنها را می نوشتم. شاید جایی غیر از ویلاگ امیرحسین پیدا نکردم که در این آشفتگی کامپیوترم گم نشود. ببخشید اگر محتوایش را نمیپسندید.منتهی این ها واقعیتی است که به زودی دامن ما را می گیرد. 1. در مشهد بودیم. دو سال پیش. چندتا از بچه های دوم وارد حسینه محل اسکانمان میشود. بوی سیگار به دماغم می خورد. به شوخی می گویم بچه ها بوی سیگار میاد!نرفتین سیگار کشی!! بچه ها می خندند و میگویند آقا  ما!! نه بابا! چشمم به جیب "الف" می افتد. دستش به جیب رفت و یک پاکت سیگار را از جیبش درآ...
5 بهمن 1391

اندر مشقات شیرین خاله ای شدن2(یادداشت خاله ای)

مسئله دیگه کار کردن شکمش بود. اون اولا هر روز شکمش کار میکرد. همه دیگه به این روند عادت کرده بودیم تا اینکه یه دفعه شکمش کار نکرد. چند روز طول کشید. دیگه همه نگران شده بودن. هر چی به ذهنمون میرسید تجویز میکردیم. مامانم به خواهرم میگفت آلو بخور!!!!!!!!!! من میگفتم آخه این که برای خودش خوبه نه بچه!! مامانم برای کار کردن شکمش نذر کرده بود!!باباش میبردش حموم و میذاشتش توی لگن آب گرم. خلاصه همه منتظر که شکم آقا کار کنه. قرار شده بود هر وقت شکمش کار کرد مامان و باباش زنگ بزنن به همه خبر بدن که یه فامیل از ناراحتی در بیان!!! وقتی زنگ زد و خبر داد که شکمش بالاخره بعد از ده روز کار کرد صدای سوت و دست زدن همه جارو پر کرد!!! جالب بود خواهرم که ب...
5 بهمن 1391

اندر مشقات شیرین خاله ای شدن1(یادداشت خاله ای)

سلام به همگی . خوبین؟ خوشین؟ سلامتین؟ من خاله ای امیرحسین هستم. دیدم همیشه وبلاگش از طریق مامان و باباش به روز میشه گفتم مگه من چی کم دارم؟ منم باید سهممو ادا کنم. این بود که دست به کیبورد (استعاره از دست به قلم) شدم تا از احوالاتم با خواهرزادم بنویسم. همین اولش بگم که این جوجوی ما خیلی پسر خوبیه. البته آخرش لوس میشه من میدونم!! اون اولا که تازه به دنیا اومده بود مواقعی که من بودم وظیفه خطیر آروغ گرفتنش با من بود!!! باید روی شونه میذاشتیمشو میزدیم پشتش تا افتخار بدن و آروغ بزنن!!! بعد تازه فکر کنین یکی دم گوشتون آروغ بزنه نه تنها ناراحت نمیشدم بلکه همه اهل خونه از شنیدن این صدا خوشحالم میشدن!! خودمم بیشتر خوشحال میشدم که از عهده ...
3 بهمن 1391

نهم ربیع...

مذهب شیعه مذهبی مبتنی بر استدلال و منطق است. این را از زحماتی که یک مجتهد برای رسیدن به اجتهاد میکشد می توان فهمید. استدلال بر پایه اصول فقهی منابع عقلی و نقلی و اجماع شیزاره تفکرات ما را شکل میدهد. آنچه به عنوا یک شیعه باید در خود تقویت نماییم قدرت استدلال و تشخیص پیدا و پنهان در هر حادثه ای است. رجوع به علما و اهل فن در کنار تقویت بنیان فکری و تاملات عقلی و تحقیقات هر شیعه و تصحیح ذهن نوشته های وی با خط فقه جعفری ایمان و اعتقادی محکم را در ذهن و دل چنان می نشاند که هیچ طوفان عقیده ای آن را متزلزل نمیکند. امروز نهم ربیع الاول است. به بهانه این روز کتابی تحقیقی با عنوان " نهم ربیع جهالت‌ها خسارت‌ها"   را خدم...
2 بهمن 1391
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به امیرحسین می باشد